گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تاریخ تمدن - عصر ولتر
فصل نوزدهم
III - تاریخ یک کتاب: 1746-1765


برونتیر، منتقد پیر و کلیسای کاتولیک رومی، گفته است: دایرة المعارف اثر برجستة روزگار خود، آرمان اندیشه های قبل از آن، منشأ اندیشه های آینده، و، در نتیجه، کانون واقعی تاریخ اندیشه در قرن هجدهم است». دیدرو گفته است: «تدوین یک دایره المعارف تنها در عصر فلسفی امکانپذیر بود.» اندیشه های فلسفی بیکن، دکارت، هابز، لاک، بارکلی. اسپینوزا، بل، و لایبنیتز، افکار علمی کوپرنیک، وسالیوس، کپلر، گالیله، دکارت، هویگنس، و نیوتن، کشفیات

جغرافیایی دریانوردان، مبلغان مسیحی، و جهانگردان، و تاریخ دنیای باستان، دستگیر دانشمندان و تاریخنویسان بود: تمام این قلمرو وسیع دانش محتاج وسیله ای بود که در دسترس مردم نهاده شود.
نخست، چنین می نمود که دایرة المعارف، یا فرهنگ جهانی هنرها و علوم چیمبرز (1728) می تواند این نیازمندی را برآورد. در 1743، آندره فرانسوا لو برتون، ناشر پاریسی، حاضر شد این کتاب را به زبان فرانسوی ترجمه کند و، با تغییرات و افزودن مطالبی به آن، آن را پاسخگوی نیازمندی فرانسویان سازد. این طرح تا بدانجا بسط یافت که لوبرتون تصمیم گرفت آن را در ده جلد انتشار دهد؛ و چون نمی توانست شخصاً هزینة گزاف چاپ چنین کتابی را فراهم سازد، با سه ناشر دیگر- بریاسون، داوید، و دوران- شریک شد. ناشران کار ویراستن کتاب را به آبه دو گوآ دو مالو سپردند، برای نشر کتاب از دولت «پروانة شاهی نشر» گرفتند، و یک آگهی آزمایشی انتشار دادند (1745). در دسامبر، ناشران، یا گوآ دو مالو، از دیدرو و د/آلامبر یاری جستند. در 1747، گوآ دومالو از کار کناره گرفت؛ در 16 اکتبر همان سال، ناشران دیدرو را، با 144 لیور حقوق ماهانه، به سر ویراستاری برگزیدند؛ و دیدرو کار تصنیف و ویراستن گفتارهای ریاضی کتاب را به د/آلامبر سپرد.
به موازات پیشرفت کار، نارضایتی دیدرو از متن چیمبرز افزایش می یافت. وی، به جای یک ستون، پنجاه وشش ستون به گفتار کالبدشناسی اختصاص داد و گفتار کشاورزی را، که در کار چیمبرز از سی وشش سطر تجاوز نمی کرد، به چهارده ستون بسط داد. سرانجام، دیدرو به ناشران پیشنهاد کرد که از کتاب چیمبرز چشم پوشند و، به جای آن، دایرة المعارف کاملاً تازه ای انتشار دهند. (شاید مالو نیز قبلاً چنین پیشنهادی به ناشران داده بود). ناشران این پیشنهاد را پذیرفتند و دیدرو (که هنوز نویسندة بدعتگذار نامه درباب کورها شناخته نشده بود) از د/آگسو، وزیر دادگستری اصیل آیین فرانسه، اجازه گرفت که از «پروانة شاهی نشر» دایرة المعارف چیمبرز برای چاپ دایر ة المعارف تازه ای استفاده کند(آوریل 1748).
ولی هزینة تصنیف و چاپ این کتاب را چگونه می توان فراهم ساخت؟ لو پرتون هزینة آن را 000’000’2 لیور برآورد کرده بود؛ ولی در واقع این هزینه از 000’400’1 لیور تجاوز نمی کرد. حتی در این صورت، هزینة تصنیف و چاپ کتاب، بدون در دست داشتن مشترکان بسیار، بر دوش ناشران سنگینی می کرد. دیدرو، قبل از آنکه زندانی شود، مقالات جلد اول، و پاره ای از مقالات جلدهای بعدی، را فراهم ساخته بود. وی، پس از آزادی از زندان، همة وقت خود را به تصنیف دایرة المعارف سپرد. در ماه نوامبر 1750، ناشران آگهی کتاب را، که خود دیدرو نوشته بود، در 8000 نسخه انتشار دادند. (دولت فرانسه در 1950 به یاد بود این واقعه آگهی را تجدید چاپ کرد.) در آگهی گفته شده بود که گروهی از نویسندگان، دانشمندان، و کارشناسان برجسته معلومات علمی وهنری موجود را به ترتیب الفبا در کتاب



<493.jpg>
حکاکی روی نقاشی لاتور: د/ آلامبر. (آرشیو بتمان)



گرد آورده اند و، با ارجاعات بسیار، استفاده از آن را برای دانشوران و دانشپژوهان آسان ساخته اند. آگهی می گفت که واژة آنسیکلوپدی (دایرة المعارف) بر رابطة متقابل علوم و معارف دلالت می کند؛ «مفهوم لفظی آن عبارت بود از آموزش یا دانشی که در دایره ای گرد آمده باشد. دیدرو می گفت که گذشته از آنکه دانش بسیار بسط یافته است، پخش آن نیز بسیار ضروری شده است؛ دانش، بی آنکه در دسترس همگان گذاشته شود، ارزشی نخواهد داشت. ناشران در آگهی خود وعده داده بودند که کتاب را در هشت جلد حاوی مطلب و دو جلد جاوی کلیشه انتشار خواهند داد. ناشران بهای هر دورة دایرة المعارف را 280 لیور تعیین کرده بودند، که در نه قسط قابل پرداخت بود؛ و وعده داده بودند که چاپ هر هشت جلد را در عرض دوسال به پایان رسانند. از دریچة چشم ما، این آگهی یکی از نخستین متنهایی است که آغاز شاهی علم و پدیدآمدن دین تازه ای برای رستگاری بشر را اعلام کرده بود.
مردم فرانسه، و بیش از همه توانگران طبقة متوسط، از دایرة المعارف بگرمی استقبال کردند. پس از مرگ مادام ژوفرن، فاش گردید که او و همسرش 000’500 لیور به هزینة دایرة المعارف یاری کرده اند. با نشر دایرة المعارف در فرانسه، و فرهنگ زبان انگلیسی جانسن در انگلستان (1755)، ادبیات اروپا خویشتن را از سلطة اشراف، و وابستگی برده وار به آنها، آزاد ساخت و در دسترس مردمی قرار گرفت که می خواست چشم و صدای آنها باشد. دایرة المعارف، بیش از هر اثری، دانش را در دسترس مردم نهاد.
جلد اول دایرة المعارف در 28 ژوئن 1751، با 914 صفحة بزرگ، که هر صفحه به دو ستون تقسیم شده بود، انتشار یافت. سرلوحة کتاب، که کلیشة آن را شارل کوشن ساخته بود، نمونة سرلوحه هایی بود که در قرن هجدهم تهیه می شدند: بشریت را نشان می داد که در طلب دانش به هرجا دست می ساید و دانش را به صورت زن زیبای تورپوشی مجسم ساخته بود. ناشران عنوان گیرایی به کتاب داده بودند: دایر ة المعارف، یا فرهنگ مستدل علوم، هنرها، و حرفه ها، که به وسیلة جامعة ادیبان تدوین، و به دست آقای دیدرو تنظیم شده و انتشار یافته است؛ ... بخش مربوط به ریاضیات آن را آقای دآلامبر تألیف کرده است؛ ... با تصویب و پروانة شاهی نشر. کتاب را ناشران، خردمندانه، به «جناب آقای کنت دآرژانسون، وزیر کشور و جنگ» اهدا کرده بودند. این کتاب دایرة المعارفی به مفهوم امروزی آن نبود: ناشران گفتارهای تاریخی یا زندگینامة مشاهیر را از آن کنار گذاشته بودند؛ زندگینامة برخی از مشاهیر در زیر عنوان زادگاه آنان به اختصار چاپ شده بود. از طرف دیگر، بخشی از آن شامل تعریف اصطلاحات، مفاهیم واژه های مترادف، و دستور زبان بود.
جالبترین بخش جلد اول «گفتار مقدماتی» است، که نگارش آن را به د/آلامبر سپرده بودند- چرا که او دانشمند برجستة روزگار خود، و استاد نثر شناخته شده بود. با اینهمه، وی در پاریس با فقر و تنگدستی می زیست. هنگامی که ولتر از شکوه و زیبایی له دلیس سخن



<494.jpg>
شارل نیکولا کوشن دوم: سرلوحة «دایرة المعارف». موزة آلبرتینا، وین


می گفت، د/آلامبر پاسخ می داد: «تو از رختخوابی برایم نامه می نویسی که در ملکی بسیار بزرگ جا دارد، و من از حفره ای تنگ پاسخ می دهم.» د/آلامبر، با آنکه لاادری بود، از انتقاد آشکار کلیسا خودداری می کرد. در «گفتار مقدماتی»، برای آنکه کلیسا را از مخالفت با دایرة المعارف باز دارد، چنین نوشته بود:
طبیعت آدمی، هرگاه به دیدة خرد بدان بنگریم، رازی است مکتوم و درک نکردنی. گذشته و آیندة ما، و نیز هستی آن خدایی که ما را جان بخشیده، و نوع عبادتی که وی برما تکلیف کرده است، همچنان مرموز و درک نکردنی مانده اند. از این روی، به دین منزل و وحی شده ای نیازمندیم که در زمینه های گوناگون ما را آموزش دهد.
د/آلامبر، برای این کرنش، از ولتر پوزش خواست و گفت: «این سخنان باسمه ای چون گذرنامه ای است برای حقایقی که می خواهیم اعلام داریم. ... با گذشت زمان، مردم اندیشه های واقعی ما را از آنچه گفته ایم باز خواهند شناخت.»
د/آلامبر در «گفتار مقدماتی»، به پیروی از فرانسیس بیکن، دانش را از روی پیوند آن با قوای ذهن به شاخه هایی تقسیم کرده بود. تاریخ را در زیر «حافظه»، علرم را در زیر «فلسفه»، الاهیات را در زیر «خرد»، و هنر و ادبیات را در زیر «تخیل» جا داده بود. دیدرو و د/آلامبر از این تقسیم بندی برخود می بالیدند، و جدولی از دانش، که در پایان «گفتار مقدماتی» گنجانده شده بود، تنظیم کردند که در آن روزگار بسیار مورد توجه و ستایش قرار گرفت. پس از بیکن، لاک بیش از هرکسی در دایرة المعارف تأخیر بخشیده بود. در «گفتار مقدماتی» گفته بود که ما همة تصورات خود را مدیون احساساتمان هستیم. نویسندگان امید داشتند که در هشت جلد دایر ة المعارف یک دستگاه کامل فلسفی را براین اصل بنیان نهند: دینی طبیعی که در آن خدا تنها سبب ازلی است؛ یک روانشناسی طبیعی که در آن ذهن محصول و پدیدة جسم است؛ و اخلاقی طبیعی که در آن نیکی وظیفة متقابل انسانهاست، نه وظیفة انسان به خدا. این برنامه، با احتیاط بسیار، در «گفتار مقدماتی» گنجانده شد.
د/آلامبر، پس از برشمردن این اصول اولیه، به بررسی تاریخ علم و فلسفه می پردازد. قدما را می ستاید، قرون وسطی را تقبیح، و رنسانس را تجلیل می کند:
انصاف حکم می کند که دین خود را به ایتالیا بازشناسیم. دانشی را که در سراسر اروپا چنین ثمرات گرانبهایی بار آورده است از ایتالیا گرفته ایم؛ از همه بالاتر، هنرهای زیبا و ذوق و ظرافتی را که این همه آثار و نمونه های بیمانند پدید آورده است از ایتالیا اخذ کرده ایم.
سپس قهرمانان اندیشة نوین را می ستاید:
فرانسیس بیکن فناناپذیر را، که از آثارش به شایستگی تجلیل شده است، و آثار او بیش از تجلیل شایستة مطالعه اند. باید در زمرة بزرگترین مردان جای داد. چون اندیشه های

وسیع و خردمندانة این مرد بزرگ و کمال سبک وی را، که به یاری آن دشوارترین مطالب را به زبانی ساده و کوتاه بیان کرده است، به یاد آوریم، ناچاریم وی را بزرگترین و زبان آورترین فیلسوف بدانیم.
د/آلامبر، سپس، می کوشد تا نشان دهد که آزار دینی هوش و نبوغ دکارت را، که آنهمه ثمرات گرانبها در ریاضیات به بار آورده بودند، در فلسفه به بن بست کشانده است:
دکارت، دست کم، یارای آن داشت که راه رهایی از فلسفة مدرسی و تقلید و تبعیت- یا، به زبان ساده، تعصب و توحش- را به هوشمندان ارائه دهد؛ و با این سرکشی، که ما اکنون از ثمرات آن برخورداریم، او خدمتی به فلسفه کرد که از خدمات همة جانشینان نامدار او دشوارتر بود. ما باید وی را پیشوای گروه سوگند خورده ای بدانیم که جرئت ورزید شورشی را علیه قدرتی مستبد و خودسر رهبری کند؛ و، با عزم الهامبخش خویش، شالودة حکومتی را پی افکند که دادگرترین و نیکخواه ترین حکومتی بود که در زمان حیات او وجود داشت. اگر مجال می یافت که با اندیشیدن در همة پدیده ها به تبیین آنها پردازد، در همة آنها دست کم با شک آغاز می کرد؛ سلاحهایی که ما باید در نبرد با او به کار بریم کمتر از سلاحهای او نیستند، زیرا باید از سلاحهای او برضد او استفاده کنیم.
د/آلامبر، پس از گفتگو از نیوتن، لاک، و لایبنیتز، با بیانی از سر ایمان نتیجه گرفت که ثمرات گرانبهای دانش روبه افزایش و گسترشند. «قرن ما مقدر است که همة قوانین را دگرگون سازد.» به انگیزة همین امید، د/آلامبر «گفتار مقدماتی» را یکی از شیواترین آثار منثور فرانسه ساخته است. بوفون و مونتسکیو مقدمة کتاب را پسندیدند و بسیار ستودند؛ رنال از آن چنین یاد کرد: «یکی از حکیمانه ترین، منطقیترین، روشنترین، دقیقترین، موجزترین، و شیواترین نوشته هایی است که تاکنون به زبان ما نوشته شده اند.»
نویسندگان دایرة المعارف، در جلد اول کتاب، از حملة علنی به دین خودداری کرده اند. مقالات این جلد دربارة تعالیم مسیحیت و آیینهای آن تقریباً با معتقدات اصیل آیین مسیحی سازگار بودند؛ برخی از نویسندگان کتاب، جسته و گریخته، به دشواریهای کار اشاره کرده اند، اما سخن خود را با کرنشی موقرانه به دستگاه کلیسا به پایان بردند. گاه گاه، گریزهایی به کفر و بدعتگذاری زده، و حملاتی تصادفی به خرافات و تعصب کرده اند، اما حملات خود را در مقالات ظاهراً بیزیانی، مانند برة سکوتیا و عقاب، گنجانده اند؛ برای نمونه، در مقاله ای، که «برة سکوتیا» نام دارد، سخن را به دلیل و برهان می کشد و اعتقاد به معجزه را در وضعی ناپایدار می نهند؛ و در مقالة «عقاب»، پس از بحث از ساده دلی مردم، با طنز و طعنه ای آشکار نتیجه می گیرند: «نیکبخت مردمی که دینشان آنان را به پیروی از معتقدات درست، پاک، و بلند، و به کارهای پسندیده وا می دارد. یک چنین دینی دین ماست که در آن فیلسوف، برای آنکه به پای محراب رسد، باید تنها از خرد خویش پیروی کند.» اعتقاد به موهومات و افسانه ها، در خلال مقالات کتاب، اندک اندک متزلزل می شود و یک اومانیسم خردگرایانه نمودار می شود.

با اینهمه، یسوعیان از جلد اول کتاب بگرمی استقبال کردند. گیوم فرانسوا برتیه، سردبیر دانشمند ژورنال دوتروو، برای اهمیت بسیاری که در «گفتار مقدماتی» به فیلسوفان بدعتگذار داده شده بود، به نویسندگان کتاب مؤدبانه اعتراض کرد. وی، پس از اشاره به پاره ای از اشتباهات و نسخه برداریهای نویسندگان دایرة المعارف، درخواست نمود که جلدهای آیندة کتاب را با دقت بیشتری بازرسی کنند؛ ولی دایرة المعارف را «اثری متین و برجسته» خواند و گفت که نویسندگان کتاب، پس از پایان کار، حق خواهند داشت بگویند: «اثری برجسته و ابدی است»؛ و وعده داد که بخشهای برجسته و شایان ستایش دایرة المعارف را در آینده نقل خواهد کرد.
اما همة کشیشان فرانسه، چون برتیه، بزرگوار و با گذشت نبودند. ژان فرانسوا بو آیه، اسقف پیشین میرپوا، به شاه شکایت کرد و گفت که نویسندگان کتاب مسئولان سانسور را فریب داده اند. لویی وی را به نزد مالزرب فرستاد، که تازه به سرپرستی ادارة سانسور نشریات رسیده بود. مالزرب وعده داد که جلدهای آینده را با دقت بیشتری بازرسی کند؛ ولی وی، در سراسر مدتی که در مقامات گوناگون به خدمت دولت سرگرم بود، با همة نفوذ و قدرت خویش از «فیلسوفان» حمایت کرد. از بخت بلند شورشگران، مالزرب، که با خواندن آثار بل به شکاکیت گرویده و کتابی به نام آزادی نشریات نوشته بود، در فاصلة سالهای 1750 تا 1763، یعنی در حساسترین سالهای عمر ولتر، دیدرو، الوسیوس، و روسو، سرپرست ادارة سانسور نشریات بود. مالزرب نوشته بود: «در روزگاری که هر کسی می تواند از راه نشریات با مردم سخن گوید، آنان که می توانند، مردم را بیاموزند و برانگیزند- یعنی نویسندگان- در میان مردم پراکنده، همان مقامی را دارند که گویندگان یونان و روم در میان مردم مجتمع داشتند.»
او، با «موافقت ضمنی» با چاپ کتابهایی که صدور «پروانة شاهی نشر» برایشان مقدور نبود، به آزادی اندیشه بسیار یاری کرد؛ زیرا عقیده داشت: «کسی که تنها کتابهایی را می خواند که ... با موافقت آشکار دولت به چاپ رسیده اند ... نزدیک به یک قرن از روزگار خود عقبتر است.»
یکی از شگفت انگیزترین رویدادها در تاریخ جنبش روشنگری به این ایام فرخنده خاتمه بخشید. ژان مارتن دو پراد، که می خواست دانشنامه ای از سوربون بگیرد، در 18 نوامبر 1751 رسالة ظاهراً بیگزندی به عالمان الاهی این دانشگاه تسلیم کرد- آن کیست که خداوند نفس حیات بر چهره اش دمیده است؟ هنگامی که ممتحنان چرت می زدند، یا به خواب فرو رفته بودند، آبة جوان به زبان لاتینی بسیار شیوایی ناسازگاریهای تاریخی کتاب مقدس را برشمرد، معجزات مسیح را به مرتبة معجزات آسکلیپیوس تنزل داد، و الاهیات آزاد و طبیعی را به جای مکاشفة دینی نهاد. سوربون رساله را تصویب کرد و به نویسندة آن دانشنامه داد. اما ژانسنیستها، که اکنون پارلمان پاریس را می گردانیدند، سوربون را به باد دشنام گرفتند و شایع ساختند

که دیدرو در تصنیف رساله دست داشته است. سوربون دانشنامه را پس گرفت و فرمان بازداشت آبه را صادر کرد. دوپراد به پروس گریخت؛ در آنجا مهمان ولتر شد؛ و سرانجام، به جای لامتری، سمت کتابخوان فردریک کبیر یافت.
آتش خشم اصیل آیینان وقتی تیزتر شد که دریافتند همان پراد مقالة «یقین» را برای جلد دوم دایر ة المعارف (که در ژانویة 1752 انتشار یافت) نوشته است. در این مقاله نیز اندیشه های دیدرو به چشم می خوردند. فریاد اعتراض علیه دستگاه دایر ة المعارف بالا گرفت. برتیه، همچنانکه هنوز دایر ة المعارف را برای خدمات بسیارش به دانش مردم می ستود، نویسندگان آن را، به خاطر اینکه در مقاله ای آمده بود که بیشتر مردم به ادبیات به اندازة دین حرمت می نهند، یعنی «چیزی که آنان نه می توانند بشناسندش، نه به کار برند، و نه دوستش بدارند،» به باد سرزنش گرفت. روزنامه نگار یسوعی نوشته بود: «نویسندگان دایر ة المعارف، برای آنکه در آینده چنین مطالبی در کتاب نگنجانند، شایسته است با دقت بسیار آنها را بخوانند.» در 31 ژانویه، کریستوف دو بومون، اسقف اعظم پاریس، دایر ة المعارف را سلاح مکارانه ای برای پیکار با مسیحیت خواند؛ و در 7 فوریة همان سال، «شورای دولتی» در فرمانی نشر و فروش کتاب را منع کرد. در همان روز، مارکی د/آرژانسون در یادداشتهای روزانه اش چنین نوشت:
بامداد امروز «شورای دولتی» فرمانی صاϘѠکرد که کسی صدور آن را پیشبینی نمی کرد. این فرمان، با تو̙Ǡبه اتهامات وحشتناکی چون قیام علیه خدا و شاه، و ترویج تباهی اخلاق، «فرهنگ دایر ة المعارفی» را توقیف کرده است. ... با توجه به این فرمان، گفته می شود که نویسندگان این فرهنگ بزودی کشته خواهند شد.
اما وضع به این بدی هم نبود. دیدرو را بازداشت نکردند، اما دولت همة مطالبی را که وی برای دایر ة المعارف فراهم ساخته بود توقیف کرد. ولتر از پوتسدام به دیدљȠنوشت که به پروس رود و کار تدوین دایر ة المعارف را، در پناه فردریک، ادامه دهد. دیدرو، بدون مطالب از دست رفته، نمی توانست به کار ادامه دهد؛ و لو برتون امیدوار بود که دولت، پس از فرونشستن طوفان، فرمان را تعدیل خواهد کرد. مالزرب، مارکی د/آرژانسون، و مادام دو پومپادور از درخواستی که لو برتون به شورای دولتی نوشته بود پشتیبانی کردند، و شورا سرانجام در بهار 1752، با «موافقت ضمنی»، کار نشر جلدهای بعدی دایره المعارف را هموار ساخت. مادام دو پومپادور از دیدرو و د/آلامبر خواست که کار را از سرگیرند، «ولی از درج مطالبی که به دین و دولت بر می خورد خودداری کنند» مالزرب، برای آرام کردن روحانیان، دستور داد سه تن از عالمان الاهی، که بوایه، اسقف پیشین، آنان را برگزیده بود، جلدهای آیندة دایر ة المعارف را، قبل ازچاپ، سانسور کنند.
جلدهای سوم تا ششم دایرة المعارف پس از سانسور دقیق، هریک به فاصلة یک سال انتشار یافتند 1753-1756. سختگیری دولت مردم را به خواندن دایرة المعارف راغبتر کرده، و آن

را نماد و نشانة اندیشه های آزاد ساخته بود. شمار مشترکان کتاب، پس از نشر جلد سوم، به 3100، و پس از نشر جلد چهارم، به 4200 رسید.
این پیشامد تا اندازه ای د/آلامبر را هراسان ساخت. وی از ترس گرفتاری، از آن پس، تنها مسئولیت تصنیف مقالات ریاضی کتاب را به عهده گرفت. ولی دیدرو همچنان به سانسور دایر ة المعارف اعتراض می کرد. وی در 12 اکتبر 1752 گفتاری زیر عنوان بقیة دفاعیة آبه دو پراد، با نام دوپراد، در برلین انتشار داد و در آن، با اشاره به بدگویی تازة اسقفان از رسالة سوربون، با خشم بسیار نوشت:
برای دین، چیزی زیان بخشتر و ناشایست تر از رجزخوانیهای نابخردانة گروهی از عالمان الاهی نمی توان یافت. انسان، با شنیدن این سخنان، می گوید که مردم نمی توانند به آغوش مسیحیت راه یابند، مگر آنکه همچون گلة گوسفندی باشند که به آغلی درآیند؛ و آدمی، برای اینکه دین ما را بپذیرد، و برسرآن پای فشارد، باید چشم بر روی عقل سلیم ببندد. برای قبولاندن این اصول، باید انسان را به مرتبة ددان فروکشید و راستی را با ناراستی برابر گرفت.
دیدرو در جلد سوم دایر ة المعارف همچنان به مسیحیت تاخته، ولی حملات خود را در لفاف معتقدات مسیحیت اصیل آیین پیچیده بود. در مقالة «جدول زمانشناسی کتاب مقدس»، بار دیگر، ناسازگاریهای تاریخی عهد عتیق را برشمرده، و در درستی روایات کتاب مقدس تردید کرده است. در مقالة دیگری که دربارة کلدانیان نوشته، به دستاوردهای آنان در ستاره شناسی تأکید ورزیده، ولی آنان را برای پیروی و فرمانبرداری از کاهنان نکوهش کرده است. «در بندکشیدن خرد، چون کلدانیان، در حکم تحقیر خرد است». انسان برای آن زاده شده است که آزاد و مستقل بیندیشد. در مقالة «خائوس1» از مشکلات تصور داستان آفرینش کتاب مقدس سخن گفته، و دلایل ابدیت ماده را- با تظاهر به رد آنها- برشمرده است. دیدرو، همراه این مقاله های جدل آمیز، مطالب آموزنده ای دربارة بازرگانی، مسابقات، ترکیب بندی(در نقاشی)، و «کمدینها» (که به معنای بازیگران بود) در دایره المعارف گنجانده است. خود توضیح داد که نه نقاش است و نه در شناخت آثار نقاشی خبرگی دارد، تنها از روی ناچاری به نوشتن مقاله های مربوط به نقاشی مبادرت ورزیده است، زیرا یک «آماتور لافزن» که قراربود مقاله هایی دربارة ترکیب بندی تصویر بنویسد، مطالب بی ارزشی فراهم ساخته است. مقاله های دیدرو متضمن اندیشه هایی هستند که در سالهای آینده سالونهای او را جان بخشیدند. مقالة «کمدینها» پیکار ولتر را در راه حقوق مدنی بازیگران ادامه داده است.
از جلد سوم بسیار ستایش شد؛ انتقادهای یسوعیان و نشریة ل/آنه لیترر الی فررون آن را مایه بخشیدند. کسان تازه ای به نویسندگان دایرة المعارف پیوستند و ارج و اعتبار کتاب را

1. در اساطیر یونان، جرمی بیشکل و عظیم، یا فضایی بی پایان، که منشأ همة پدیده های زمینی و خدایی است. ـ م.

افزونتر ساختند. دوکلو از جلد چهارم، ولتر و تورگو از جلد پنجم، و نکر و کنه از جلد ششم با نویسندگان کتاب همکاری آغاز کردند. در چهارسال اول تدوین دایرة المعارف، ولتر در آلمان سرگرم نوشتن اثری تازه بود، یا با مسائل دیگری درگیری داشت. پس از آنکه در ژنو اقامت گزید (1755)، مقالاتی به نام «ظرافت»، «شیوایی» و «هوش» برای کتاب نوشت که همگی ظریف، شیوا، و سرشار از هوشمندی بودند. دیدرو خود برای جلد ششم مقاله ای به نام «دایرة المعارف» نوشت، که گروهی از دانشوران آن را بهترین مطلب کتاب شمرده اند. این مقالة 000’34 کلمه ای یکی از بلندترین مقاله های کتاب است. دیدرو در این مقاله از دشواریهایی که کار تدوین کتاب با آن دست برگریبان بود، از نیروهایی که در صدد متوقف ساختن کار بودند از وجوه اندکی که برای پرداخت دستمزد نویسندگان و نقاشان کفایت نمی کرد، و از ضعفهای بشری نویسندگان که گرفتار بیماری می شدند و تا مدتی نمی توانستند با وی همکاری کنند سخن می گوید. وی بسیاری از نواقص پنج جلد نخست را، که به واسطة شتابزدگی و ترس و بیم پیش آمده بودند، می پذیرد؛ وعده می دهد که در آینده این ضعفها تکرار نشود؛ و مقالة خود را با پاره ای امید و اعتماد به پایان می برد:
هدف دایر ة المعارف عبارت است از گردآوری دانشی که برروی زمین پراکنده است، رساندن آن به معاصران، و انتقال آن به آیندگان؛ با این نیت، که کارهایی که در قرن گذشته شده است برای آیندگان خالی از فایده نیست، و آیندگان ما، که آگاهتر از ما خواهند بود، دلشادتر و فاضلتر شوند، و ما، بی آنکه به نوع بشر خدمتی کرده باشیم، رخت از جهان بر نبندیم.
دیدرو دایرة المعارف را ارمغانی برای آیندگان می شمرد و اطمینان داشت که آیندگان، برای این ارمغان، وی را خواهند ستود. وی به «انقلاب دهشتناکی، که علوم و هنرها [ی صنعتی] را از پیشرفت باز داشته و بخشی از جهان را در تاریکی فرو برده است»، می اندیشید و امیدوار بود که نسلی که در آن هنگام در جهان خواهد زیست از مردان دور اندیشی قدردانی کند، که با پیشبینی چنین روزی، گنجینة دانش را برای آیندگان به ارمغان نهاده اند. می گفت: «آیندگان در نزد فیلسوف همان مقامی را دارند که ‹جهان دیگر› برای دینداران دارد.»
جلد هفتم دایرة المعارف، که در پاییز 1757 از چاپ خارج شد، بحرانی شدیدتر از بحرانهای قبلی همراه آورد. کنه و تورگو برای این جلد کتاب مقاله هایی دربارة «آزادی عمل» فیزیوکراتها نوشته بودند. لویی دو ژوکور، که از پر کارترین نویسندگان کتاب بود، در مقالة نهصد واژه ای استهزا آمیزش، «فرانسه»، به جای تاریخ، عیبهای وطن خود را برشمرده، و از نابرابری فاحش و خطرناک مردم، فقر و بینوایی دهقانان، فزونی جمعیت پاریس، و کاهش روزافزون جمعیت شهرستانها سخن گفته بود. وی در یکی دیگر از مقاله هایش، با عنوان «دولت»، نوشته بود که «آزادی گرانبهاترین دارایی مردم است. ... بدون آزادی، نیکبختی از کشور

رخت بر می بندد. «ولتر نیز برای این جلد کتاب مقالة فاضلانه ای دربارة زنا نوشته بود. اما «مقالة حساس»- دست کم مقاله ای که بیشترین حساسیت را «برانگیخت»- دربارة ژنو بود، که پیش از این در بخش سویس با آن آشنا شده ایم. د/آلامبر وعدة خود را، که مقالاتش را به موضوعات ریاضی محدود کند، از یاد برد و با نوشتن مقاله ای، که در آن روحانیون کالونی را منکر الوهیت مسیح شناسانده بود، پاریس و ژنو را با خود به دشمنی وا داشت.
گریم، همینکه گفتار د/آلامبر را خواند، آن را دور از حزم و دور اندیشی یافت و گزارش داد که غوغایی به پا کرده است. کشیشی یسوعی، در موعظه ای که در ورسای در حضور شاه ایراد می کرد، این جلد دایرة المعارف را محکوم کرد. د/آلامبر به ولتر نوشت: «می گویند که من روحانیان ژنو را چنان ستوده ام که برای کلیسای کاتولیک توهین آمیز بوده است.» در 5 ژانویة 1757، به جان شاه سوءقصد شد؛ از پی آن، شاه یکی از قوانین گذشته را احیا کرد؛ این قانون برای نویسندگان، ناشران و فروشندگان کتابهایی که به دین حمله کنند، یا کشور را به آشوب کشند، کیفر مرگ پیشبینی کرده بود. چند تن از نویسندگان را بازداشت کردند ولی، با اینکه هیچ یک از آنان را اعدام نکردند، د/آلامبر حساس سخت هراسان گشت. وی چندان دستپاچه و پریشان شد که ارتباطش را با دایرة المعارف قطع کرد (اول ژانویة 1758). مشاعر او چندی چنان مختل گشت که مادام دو پومپادور را به حمایت از «ضد فیلسوفان» متهم ساخت و از مالزرب درخواست کرد که رهبر آنان، فررون، را بازداشت کند. ولتر بدو نوشت که از کارکناره گیری نکند. د/آلامبر پاسخ داد (20 ژانویه): «از وضع ما و خشم و کینة زمامداران آگاهی ندارید. ... گمان نمی کنم که دیدرو بدون من به کار ادامه دهد. ولی اگر ادامه دهد، خویشتن را تا ده سال گرفتار دادرسی، رنج، و محنت خواهد ساخت.» هشت روز بعد، وحشت او شدت یافت و نوشت: «هرگاه آنان ] دشمنان[ امروز به فرمان صریح دولت چنین چیزهایی چاپ کنند، برای آن خواهد بود که تودة هیزم به گرد جلد هفتم گرد آورند و ما را برای جلد هشتم به درون آتش افکنند.» ولتر تسلیم نظر د/آلامبر شد و به دیدرو توصیه کرد که خود را از کار دایرة المعارف کنارکشد، و نوشت که اگر این کار ادامه یابد، چون زیر سانسور دولت می رود، ارزش آن از میان خواهد رفت، زیرا وسیله ای در دست دستگاه کلیسا خواهد شد تا با آن براندیشة فرانسویان مهار زند. تورگو، مارمونتل، دوکلو، و مورلو از نوشتن مقاله برای دایرة المعارف دست کشیدند. خود دیدرو نیز چندی جرئت و شهامت خود را از دست داد، و نوشت: «روزی نیست که آرزوی بازگشت به ولایتم، شامپانی، را به دل راه ندهم. می خواهم مدتی را در آرامش و گمنامی به سر برم.» ولی او کسی نبود که بآسانی از میدان بگریزد. به ولتر نوشت (فوریة 1758): «شانه خالی کردن از زیرکاردرحکم تن دادن به شکست است. فرومایگانی که ما را می آزارند آرزویی جز این ندارند. نمی دانید که از کناره گیری

د/آلامبر چه خرسندیی که به آنان دست داد؛ و هرگونه ترفندی را به کار می برند تا او به کار خویش بازنگردد!»
در 1758، اسقفان فرانسه در انجمن خود، با دادن «بخششی سخاوتمندانه» به شاه، از او درخواست کردند تا از صدور «موافقت ضمنی»، که نشر دایرة المعارف را در فرانسه امکانپذیر ساخته است، جلوگیری کند. در 1758 آبراآم دوشومه به نشر یک رشته گفتار، به نام داوریهای بحق دربارة دایرة المعارف، آغاز کرد. نشر اثر بنیادی الوسیوس، دربارة ذهن، در 27 ژوئیة 1758، موجب اعتراضات بیشتری شد، و چون همه جا آوازه در افتاد که دیدرو دوستی نزدیکی با الوسیوس دارد، دایرة المعارف نیز گرفتار این طوفان شد. روسو، که مقالاتی دربارة موسیقی برای دایرة المعارف می نوشت، با کناره گیری از کار، مشکلات دیدرو را فزونتر ساخت؛ و در 22 اکتبر 1758، با نوشتن نامه به آقای د/آلامبر دربارة نمایشها، کناره گیری خود را از جرگة «فیلسوفان» علنی ساخت. چنین می نمود که اردوی «اصحاب دایرة المعارف» برای همیشه از هم پاشیده است. در 22 ژانویة 1759، نمایندة شاه، اومر دوفلوری، به پارلمان پاریس هشدار داد که «برای نشر ماده گرایی، تخریب دین، تزریق روح آزادگی، و ترویج تباهی اخلاق نقشه ای تهیه، و انجمنی برپاگشته است.» «شورای دولتی» سرانجام در 8 ارس 1759، با صدرو فرمانی ، دایرة المعارف را غیرقانونی شناخت و نشر جلدهای تازة آن، و فروش مجلدات موجود، را ممنوع ساخت. در فرمان دولت گفته شده بود: «سود چنین کتابی، برای پیشرفت علوم و حرفه ها هرگز چندان نیست که زیانهای ناشی از آن را، برای دین و اخلاق ، جبران کند.»
این فرمان، گذشته از امنیت شخصی «فیلسوفان»، سرمایة ناشران دایرة المعارف را نیز تهدید می کرد. مشترکان بسیاری بهای جلدهای آیندة دایرة المعارف را قبلاً به ناشران پرداخته بودند؛ ناشران چگونه می توانستند این پولها را به صاحبان آنها برگردانند؟ بیشتر این پولها را ناشران هزینة چاپ جلدهای اول تا هفتم و تهیة جلد هشتم ساخته بودند که، هنگام صدور فرمان دولت، برای پخش آماده بود. دیدرو ناشران را به پایداری و ادامة کار تشویق می کرد و می گفت که شاید دولت این فرمان را نیز به موقع خود تعدیل کند؛ و هرگاه تعدیل نکند، جلدهای آینده را می توان در خارج از کشور چاپ کرد. به درخواست ناشران، دیدرو در خانه ماند و به تهیة جلد نهم پرداخت. در این هنگام، مالزرب و دیگران برای فرونشاندن خشم دولت دست به کار شدند.
در این گیرودار- تابستان 1759- جزوه ای به نام تذکری به آبراآم شومه مخفیانه در پاریس انتشار یافت، که نویسندة بی نام و نشان آن، گذشته از دولت، پارلمان، یسوعیان، و ژانسنیستها، خود مسیح و مادر او را بسختی به باد دشنام گرفته بود. دیدرو گفت که «نگارش این جزوه را مردم به اتفاق آرا به من نسبت می دهند.» به نزد مالزرب، فرمانده پلیس، و

رئیس پارلمان رفت و سوگند خورد که کمترین ارتباطی با این ظهور ناگهانی الحاد بازاری ندارد. دوستان دیدرو، با آنکه می دانستند او راست می گوید، به او سفارش کردند که از پاریس خارج شود؛ ولی او گفت که خروج از پایتخت اعتراف یه گناه خواهد بود، و همچنان در پاریس ماند. مالزرب بدو اطلاع داد که پلیس در صدد است خانة او را بجوید و نامه هایش را مصادره کند، و سفارش کرد که بی درنگ نامه هایش را پنهان سازد. شورشگر وحشتزده پرسید: «آنها را درکجا پنهان سازم؟» مالزرب گفت: «آنها را نزد من فرستید؛ کسی آنها را در نزد من نخواهد جست.» در این هنگام، پلیس ناشران جزوة هتاک را یافت و دانست که دیدرو رابطه ای با ناشران آن نداشته است. هیچ دستوری برای ضبط کاغذهای او صادر نشد. دیدرو از هراس رهایی یافت، ولی فشارهای روحی و نگرانی گذشته وی را گرفتار بیماری عصبی ساخت. د/اولباک، دوست توانگر دیدرو، وی را برای گردش و آسایش به اطراف پاریس برد. دیدرو از این گردش چنین یاد کرده است: «گامهای لغزان و روح رنجورم را هرجا می رفتم با خود حمل می کردم.» دیدرو، پس از بازگشت به پاریس، برای تصنیف نه جلد دیگر دایرة المعارف قراردادی به مبلغ 000’25 لیور با ناشران بست. د/آلامبر حاضر شدکار تصنیف مقالات ریاضی را از سرگیرد. دیدرو وی را برای گریز از میدان، در هنگام یورش دشمن، سرزنش کرد؛ ولی همکاری وی را پذیرفت. ولتر نیز بار دیگر به نویسندگان دایرة المعارف پیوست. دیدرو امیدوار بود که تصنیف هفدهمین و آخرین جلد دایرة المعارف را در 1760 به پایان رساند، ولی در سپتامبر 1761 نوشت: «تجدید نظر کلی در شرف پایان گرفتن است. بیست وپنج روز پی درپی به این کار پرداختم و هر روز ده ساعت کار کردم.» ده روز بعد، او هنوز در چهار دیواری خانه محبوس بود و کلیشه های کتاب را بررسی می کرد. جلدهای هشتم تا هفدهم کتاب به فاصلة کوتاهی در پاریس به چاپ رسیدند، ولی محل چاپ را در روی آنها نوشاتل قید کردند؛ سارتین، فرماندة تازة پلیس پاریس، این نیرنگ را نادیده گرفت و اخراج یسوعیان در 1762 نشر دایر ة المعارف را تسهیل کرد.1 در سپتامبر 1762، کاترین کبیر، امپراطریس روسیه، حاضر شد برای به پایان رساندن تدوین دایرة المعارف در پطرزبورگ تسهیلاتی فراهم سازد؛ فردریک کبیر نیز، توسط ولتر، پیشنهاد مشابهی داد، شاید همین پیشنهادها بودند که دولت فرانسه را با نشر دایرة المعارف در پاریس موافق ساختند. آخرین جلد دایرة المعارف در 1765 از چاپ خارج شد؛ در فاصلة سالهای 1765 تا 1772، یازده جلد حاوی کلیشه به دایرة المعارف

1. این داستان دلکش، که مادام دو پومپادور با نشان دادن مقاله ای دربارة باروت به لویی پانزدهم وی را از مخالفت با نشر جلدهای هشتم تا هفدهم « دایرة المعارف » باز داشت، اکنون نادرست و زادة توهم ولتر شمرده می شود. این داستان در جلد چهل و هشتم «مجموعة آثار ولتر»، ویراستة بوشو، و در کتاب «مادام دو پومپادور» (ص147)، نوشتة برادران گونکور، آمده است.

اضافه کردند. «ضمیمة» پنج جلدی و «فهرست عمومی» («نمایة») دوجلدی دایرة المعارف نیز در فاصلة سالهای 1776 تا 1780 انتشار یافتند.کار ویرایش این کتابها را نیز خواستند به دیدرو سپارند، ولی او، که فرسوده و ناتوان شده بود، از این کار خودداری کرد. برجسته ترین اثر مدون قرن وی را خسته و فرسوده کرده بود، اما نام او را تا پایان تمدن بشری، و همة دگرگونیهایی که برای آن پیش آیند، جاودان ساخته است.